ویاناویانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

ویانا و ایلیا

چهارشنبه سوری سال 90 و تقویم سال 91

سلام گلهای مامان این سومین چهارشنبه سوری که ما با شما ٢ ثمره زندگی مشترکمان داریم امیدوارم در این شب همه زردیها را از وجودمان دور بریزیم و همه سرخیها را مال خودمان کنیم و سالهای سال این سنت قدیمی را پاس بداریم مراسم چهارشنبه سوري در قدیم بوته افروزي  مراسم كوزه شكني  فال گوش نشيني  قاشق زني   آش چهارشنبه سوري تقسيم آجيل چهارشنبه سوري چهرشنبه سوریتون مبارک باد     هنگام پریدن از آتش : غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا   سرخی تو از من ، زردی من از تو جشن باستانی چهارشنبه سوری مبارک     این هم تقویم سال نو ٩١ ...
23 اسفند 1390

اولین پاسپورت دوقلوها و رفتن به آزمایشگاه خاله مونا

ما دوقلوها را با خودمان در سن تقریبا شش ماهگی برای گرفتن پاسپورت به دفتر پلیس+10 بردیم و از آنجا که شعبه ای که رفته بودیم درست روبروی آزمایشگاه بیمارستانی بود که خاله مونا آنجا کار می کند و وقتی آنها خاله مونا را دیدند دست و پا زدند تا بغل خالشون بروند خاله مونا هم طاقت نیاورد و بچه ها را با خودش به داخل برد این هم عکسی که همکارانش از آنها گرفته اند ...
21 اسفند 1390

جملات در 2 سال و یک ماهگی

سلام اوبی من نانا داداش ایلا اُدافِظ یعنی سلام خوبی من ویانا داداش ایلیا خداحافظ مامان سوپ می اُره بابا سوپ می اُره من اُردم داداش اُرد یعنی مامان و بابا سوپ می خورند من و داداش خوردیم شیر اورَتی بخورم یعنی شیر صورتی بخورم آله عوسَکم و ببین یعنی خاله عروسکم را ببین آقا داوود بیشین موچه ببین یعنی آقا داوود بشین مورچه ببین مامان ذُاَت منو بگیر یعنی مامان ذُرَت برای من بخر بابا سلام اَسته نباشی یعنی بابا سلام خسته نباشی قویی روشن کنم یعنی قوری را  روشن کنم کِبیت بزنم یعنی کبریت بزنم مدا بده بِویسَم یعنی مداد بده بنویسم چَبس بزنم یعنی چسب بزنم یه دِقه صَب کن یعنی یک دقیقه صبرکن میکای من ک...
21 اسفند 1390

شعر خواندن ویانا و ایلیا

ویانا و ایلیا اکثر شعرهایی را که قبلا شنیده اند و یا حتی الان می شنوند را خودشان زیر لب زمزمه می کنند و وقتی با آنها همخوانی می کنیم براحتی با ما می خوانند چند روز پیش هم وقتی ازسر کار برگشتیم خانه ، مامانی گفت که شعر باباکرم را خودشان می خواندند  ویانا راه میره و شعر تاپ تاپ را مرتبا میخواند همچنین یک جمله ویانا که به صورت شعر میخونه اینه که : باباجون باباجون ،یک سبد گل، بریم، پیش مامان جون الان تا این سن یعنی دو سالگی هر دو شعر حسنی و سارا کوچولو و شعر عروسک من و شعر علی کوچولو و تاپ تاپ تاپ بازی و یک توپ دارم قلقلی و صبح که از خواب پا میشیم و یک خانه ای است مانند گلهای خاله شادونه ...
20 اسفند 1390